يكي شدن من و بابايييكي شدن من و بابايي، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
همخونه شدن من و باباهمخونه شدن من و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه سن داره
محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره
محمد علیمحمد علی، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

شکوفه باغ زندگی ما

شروع هفته ده ...

سلام عزيز دلم امروز دوروزه كه وارد هفته ده شدي       قربونت بشم كم كم دارم بيشتر احساست ميكنم آخه اين روزا حال ماماني خوب نيست روز پنچشنبه 93/9/27 ساعت 6:37  اولين باري بود كه با حالت تهوع وجود عروسكم رو تو وجودم حس كردم شايد يكم سخت باشه ولي حسي كه از بودن تو داشتم انقد قشنگه كه حاضرم همه چي رو تحمل ميكنم بابايي وقتي ديد حالم بد شده بهم ميگه عاطفه تو حامله اي؟!!! انگار تا حالا نبودم روز جمعه هم دوبار حال ماماني بد شد عزيز دلم اينا رو نمينوسم كه بگم حالم بده نوشتم كه خاطره بمونه جيگر ماماني سه شنبه رفتم دكتر و براي اولين بار عروسك خوشكلم  رو تو كامپيوتر ديدم دكتر مهربونت...
29 آذر 1393

نه هفتگي عزيز دلم

سلام ماماني عزيز دلم خوبي؟ جمعه اين هفته 8 هفتگيت تموم شد و وارد هفته 9 شدي يعني دقيقا الان 8 هفته و سه روزه يا دقيقا 59 روزه هستي   قربونه عشقم بشم كه يكي يكي داره مراحل زنديگشو طي ميكنه تا كامل بشه بياد پيش ماماني عزيزم اين هفته وزنت 5-10 گرم و اندازه قدت 44-46 ميليمتره تقريبا به اندازه يك زيتون سبز يا يك توت فرنگي عزيزدلم گوشات اين هفته تشكيل ميشه ناخن دست و پاتم كم كم شروع به تشكيل كرده و دستت از مچ خم ميشه طوري كه ميتوني اونو رو قلب بذاري پلك هاتم به صورت نيمه باز تشكيل شده اينم عكس اين هفتت ديروز و امروز بابايي رفته گناباد منم خونه ماماني بودم بابايي كلاساشو پشت سرهم تشكيل داد تا ...
24 آذر 1393

ورود به هفته هشت

سلام گل گلي مامان    عشق مامان خوبي؟ ميدوني امروز هفت هفتت تموم شد و وارد هفته هشت شدي مردم از دوريت جگرم انقد اين روزا استرس دارم و نگرانم نكنه يه وقت مامان و تنها بذاري و بري كه نگو جوجوي نازم نكني اين كارو كه من دق ميكنم    عزيزم تا آخر اين هفته قدت نازت 33 تا 43 ميليمتر ميشه و وزنتم  حدود 2-4 گرم من ايشالله هفته ديگه ميرم صداي تالاپ و تلوپ قلب نازت رو بشنوم جگر مامان تو بهترين هديه خدايي مواظب خودت باش اين نظر بابايي تو خصوصي فرستاده گفتم توهم بدوني بابات چقدر مهربونه "من قربونه این مامانه دوستداشتنی بشم که نی نیمو مثل نی نی خودش دوس داره مراقب بچم باش عس...
16 آذر 1393

براي تو غنچه كوچكم

اگر يك دختر داشته باشم، موهاي زيبايش را بلند ميكنم و هر روز با عشق و شوق وصف نشدني مي بافم ......   دامن كوتاه و سرخ با گلهاي زيباي سفيد تنش ميكنم و دستاي كوچيك و نازش را ميگيرم تا انتهاي آرزوهايش ميدوم و با صداي بلند خنده اش خوشبختي را نزديك خودم و در دستانم حس ميكنم ... ا گر يك دختر داشته باشم با تمام وجود سرشار از محبتش ميكنم كه بهترين و با محبت ترين مادر دنيا شود و عاشق ترين و دوسداشتني ترين همسر ...              اگر يك پسر داشته باشم تمام عمرم را فداي دستانش ميكنم و بوسه باران ميكنم دستان كوچكش را كه روزي قرار است مردانه شود و سايه اي براي همسر...
15 آذر 1393

يه خبر خوب ديگه....

سلام ني ني نازم خوبي عشقم جات خوبه؟؟ ماماني اذيتت نميكنه؟ من كه دل تو دلم نيست تورو زودتر ببينم نازنينم يه خبر مهم   عمه جون بضعت قراره واسه تو يه هم بازي بياره كه فقط و فقط دو هفته با تو فاصله داره و شما دوتا اينجوري ميشين    يا شايدم اينجوري و يا شايدم اينجوري     هر جوري شدين خوبه دخمل و پسمل و يكي و دوتاش فرقي نداره گلم سالم باشين و صالح عزيز دلم توهم واسه سلامتي ني ني عمه بضعت و سلامتي خودت دعا كن ايشالله هر دوتاتون سالم بياين پيشمون دوست دارم گل يك سانتي مامان     ...
13 آذر 1393

مامان نی نی بابا ازت ممنونه

ازت ممنونم عاطفه عزیزم، من در مقابل زحمت ها و فداکاری هایی که تو توی زندگیمون انجام میدی کاری انجام ندادم  ولی خوشحالم که خدای مهربون کارهای نکرده منو توی چشم تو کوچیک جلوه داده و خوشحالم که دلمو با دیدنت لرزوندو منو عاشقت کرد. ببخشید که نمی تونم دردهای حاملگی و دوران سخت 9 ماهه رو به جای تو تحمل کنم ولی شاید لیاقت این فداکاری رو نداشتم و براستی که تو از اول زندگیمون همیشه برای فداکاری پیش قدم بودی و این بار هم می خوای یه بار دیگه فدارکاریتو به نمایش بذاری. امیدوارم بتونم کمی کمک حالت باشم. مطمئنم همونقدر که همسر خوبی هستی مادر خوبی هم خواهی بود و من و نی نیمون بهت افتخار میکنیم. لبخندت آرزوی منو نی نی مونه پس تا میتونی بخند. متنی که...
8 آذر 1393

تقديم به باباي دوست داشتني ني ني

بهزادم براي تو مينويسم... برای تويی كه قلبت پـاك است... برای تو می نویسم........ برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست... برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست... برای تويی كه احساسم از آن وجود نازنين توست... برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد... برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است... برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی... برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی... برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است ... برای تويی كه سـكوتـت س...
8 آذر 1393

كوچولوي شش هفته اي ما

سلام گل ماماني امروز 6 هفتت تموم ميشه و وارد هفته هفت از عمر جنيني خودت ميشي  اميدوارم اين هفته زودتر بگذره تا روزي كه بياي پيش مامان و بابا . خيلي دوست دارم زودتر ببينمت روز پنجشنبه رفتم سونو يك ساك حاملگي ديده شده و سنت رو 5.5 هفته تشخيص داد عزيزدلم خيلي نگرانت بودم آخه شكمم خيلي بزرگ شده بود و دكتر گفت شايد خطرناك باشه منم اون شب خيلي گريه كردم  الهي ماماني فدات بشه ميدونم اذيتت كردم ولي نگرانت بودم و همينجا قول ميدم تو اين مدتي كه مهمون ماماني هستي ديگه اذيتت نكنم عكس اين هفتتو رو ميذارم هنوز شبيه باباتي تا شبيه ماماني بشي كلي مونده اين هفته نيم سانتي بودي!! بابايي تو رو نيم سانتي صدا ميزنه قلبت تشكيل شده و كم كم&n...
8 آذر 1393
1